‌ ‌گُمشده

你坠入爱河而我哭泣,你看,但我很痛苦

سیک!

یچیزی که باید بدونین اینه که قبل ضربه دیدن سیک طرفو بزنین!

فوقش بعد اینکه سیکشو زدین دوبارم گریه میکنین و دپرس میشین، ولی عوضش یه سال تو یه رابطه تخمی که همچیزش اعصاب خورد کنه نمیمونین. قبل اینکه وابستگیتون زیاد شه تمومش کنین. بعضی ادما براتون ضرر دارن.

تحقیر

هنوز نمیفهمم چرا از تحقیر کردن دیگران خوشتون میاد...چه سودی داره براتون؟ اینا همش از عقدست بخدا.

غریبه ترین اشنا

ای غریبه ترین اشنای من، حال که تامل میکنم.. میفهمم هزاران درد در این جمله پنهان است، مثل داستان من و تو، که من اشناترینت بودم اما الان، غریبه ترین اشنایی هستم که میشناسی‌.

برای غرورم، بهت نمیگویم چقدر دوستت دارم. اما به یاد میاورم خیلی دوستت داشتم.

بهت نمیگویم زیبایی، اما هنوز محو زیباییت هستم.

حرمت!

نگاه کردم دیدم چقدر اخراش حرمت همو شکستیم، بی توجه به اولاش، اخراش ریدی تو همه چی، یبارم فکر کرده بودیم قبلا چقدر اوکی بودیم؟ نمیدونم.

فقط میدونم تو منتظر یه حرکت تخمی از من بودی تا ده برابر تخمی ترشو بزنی.

الان که متنای ماهگرد و فیلمای تولدتو میبینم، میفهمم قبلا چه خوب بودیم.

البته.. موقع کات قبلا برامون فرقی نداشت، اینکه ۷ ۸ ماهه تو رابطه ایم یا اینکه قبلا همو دوست داشتیم.. مهم این بود دوتا عوضی ایم که عشقشون شده تنفر

اینجاست که شاعر میگه:

بیشتر میشد عشقت به تنفر
منم استرس، همش قرص
ولی سیراب بودم از این چشما که رومه
این عشقا که پوله، تو چی؟
بودی تشنه یِ توجه

یادمه

واسه الانه که شاعر میگه:

هنوز یادمه چشاتو خوب
که می شد تا تهِ حرفاتو خوند

 

مهرماه 1401

کل تیکه های پازلو گذاشتم کنارهم و فهمیدم تنها اشتباهم دیر کردن و گذشتن بود.. ازش گذشتم.. اونم گذشت. بیخیال هم شدیم.. دوسش داشتم. اونم داشت.. ولی داشت. گاهی وقتا برای درست کردن بعضی چیزا خیلی دیره، یاد دیالوگ جی جی توی hidden love افتادم، وقتی به جیاشو گفت:《 تا وقتی من بزرگ بشم اون عاشق یکی دیگه میشه.. 》

حکایت ماهم همین بود، من صبر کردم تا زمان همه چیو درست کنه، اما اون عاشق یکی دیگه شد.

روزها و ماه ها گذشت، دیدم هیچی نمیشه.. حتی اگه دوستش داشتم، هیچکدوم ما حاضر نبودیم برگردیم بهم.

انداختمش دور.. یجوری وانمود کردم انگار دیگه دوسش ندارم.. وانمود کردم و خودمو گول زدم.

میگن اگه مدت زیادی یچیزیو به خودت بگی اتفاق میفته، مدت زیادی به خودم گفتم دیگه دوسش ندارم، بعد به خودم اومدم دیدم نه، دوسش ندارم.. فقط دلم تنگ شده.. دلم میخواست یکی مثل اون دوستم داشته باشه، باهام روراست باشه، بهم بگه دوستم داره..

1401

پارسال این وقتا، منزوی و گوشه گیر شده بودم، سرکلاس یه دفتر پیدا میکردم و به جای درس خوندن چرت و پرت یا خاطره هایی که باهاش داشتمو‌ مینوشتم، درس نمیخوندم و نمره هام کمی پایین اومده بود. تازه رفته بودم دبیرستان و فکرش نمیذاشت راحت درسمو بخونم، تخس بازی در میوردم و به جای حرف زدن با رفیقام سرم تو کار خودم بود، دفتر یادداشتم پر اسمش بود و جوری تو کیفم قایمش میکردم که انگار گنج بزرگیه. از نوشتن خوشم میومد. همیشه دوست داشتم بنویسم و بنویسم..

امسال یه جور دیگست. نمیدونم.. اونم یادشه یا فقط منم که یادمه.. 

ENTP

میدونی‌ چی راجب entp ها خاصه؟ اونا همیشه شوخی میکنن. حتی وقتی بهتون توهین میکنن بازم دارن شوخی میکنن. واسه همین مردم اهمیت چندانی به اونا نمیدن. چون فکر میکنن اونا هیچوقت جدی نیستن. اما وقتی اونا جدی باشن، مردم بازم به اونا اهمیت نمیدن. چون فکر میکنن entp داره شوخی میکنه.. این اونارو از هرچیزی افسرده تر میکنه.

دروغ

اگه ادمای زیادی بهت دروغ بگن، یه روز دیگه به هیچکس اهمیت نمیدی، اگه فکر کنی یه دروغگو جلوته، پس بهش اهمیت نمیدی، اگه کسی خاص باشه ، بهش اهمیت نمیدی.. چون فکر میکنی سرتا پاش دروغه.