‌ ‌گُمشده

你坠入爱河而我哭泣,你看,但我很痛苦

مهرماه 1401

کل تیکه های پازلو گذاشتم کنارهم و فهمیدم تنها اشتباهم دیر کردن و گذشتن بود.. ازش گذشتم.. اونم گذشت. بیخیال هم شدیم.. دوسش داشتم. اونم داشت.. ولی داشت. گاهی وقتا برای درست کردن بعضی چیزا خیلی دیره، یاد دیالوگ جی جی توی hidden love افتادم، وقتی به جیاشو گفت:《 تا وقتی من بزرگ بشم اون عاشق یکی دیگه میشه.. 》

حکایت ماهم همین بود، من صبر کردم تا زمان همه چیو درست کنه، اما اون عاشق یکی دیگه شد.

روزها و ماه ها گذشت، دیدم هیچی نمیشه.. حتی اگه دوستش داشتم، هیچکدوم ما حاضر نبودیم برگردیم بهم.

انداختمش دور.. یجوری وانمود کردم انگار دیگه دوسش ندارم.. وانمود کردم و خودمو گول زدم.

میگن اگه مدت زیادی یچیزیو به خودت بگی اتفاق میفته، مدت زیادی به خودم گفتم دیگه دوسش ندارم، بعد به خودم اومدم دیدم نه، دوسش ندارم.. فقط دلم تنگ شده.. دلم میخواست یکی مثل اون دوستم داشته باشه، باهام روراست باشه، بهم بگه دوستم داره..