‌ ‌گُمشده

你坠入爱河而我哭泣,你看,但我很痛苦

سرم خلوت شد بالاخره

میخوام بشینم رمان بعدیو بنویسم. احتمالا آخریش رو. بهرحال همه ما تو زندگیمون درگیر چیزایی میشیم که وادارمون میکنه از علایقمون دست بکشیم. شاید اگه فقط یکم بیشتر توی نویسندگی استعداد داشتم الان داشتم تو رشته انسانی تحصیل میکردم، نه؟ گاهی قرار نیست چیزایی که دوستشون داریم به دست بیان. پس فقط باید کنار بیایم، احتمالا علاقه منم به نوشتن یکی از هموناست.