4
۴ امین روز بدون تو
داشتم فکر میکردم چقدر تنها شدم، و یهو اسمت اومد جلوی چشمام. شاید دورم پر ادم باشه.. بدون تو احساس تنهایی و پوچی میکنم.
۴ امین روز بدون تو
داشتم فکر میکردم چقدر تنها شدم، و یهو اسمت اومد جلوی چشمام. شاید دورم پر ادم باشه.. بدون تو احساس تنهایی و پوچی میکنم.
۳ امین روز بدون تو
اکانتت از قبل خوشگلتر شده، کنجکاوم با اون درباره چی حرف میزنی، خوشحالی یا نه؟ کسیو پیدا کردی که بغلت کنه؟
۲ مین روز بدون تو
ازت متنفرم. اما هنوز دلتنگتم..
اولین روز بدون تو
اون رفته... دلم برات تنگ شده..من بهت دروغ گفتم، هنوز بهت نیاز دارم.
کتاب ۳۶۵ روز بدون تو رو خوندین؟
موضوعش یه همچین متناییه:
روز 196
از شناختنت پشیمون نیستم
برام مهم نیست چطوری تموم شد
برام مهم نیست چه خصوصیات بدی داشتی
یادمه چجوری شروع شد
و چقدر خوشحال بودم
هیچوقتِ هیچوقت
از شناختنت پشیمون نمیشم
میخوام با یه همچین چیزی اینجارو پر کنم. البته اونا یسیری شعر بودن. ولی منم میخوام برای ادمای رفته زندگیم بنویسم. درواقع اینجا قراره پر از چسناله های من بشه🙏🏻
خب، اینا ایده هام برای رمان بعدیه، بگید کدومخوبه.
اولی: تهیونگ یه مجرمه، جونگکوک یه پلیس. و جونگکوک فقط وانمود میکنه ازش خوشش میاد تا ماموریت رو به پایان برسونه و ترفیع بگیره و ازین قضیه های دستگیری و فلان.ژانر: معمایی/ملودرام/شایدد+۱۸
دومی: تهیونگ فرمانده ست و زمان داستان ۱۹۴۶ میلادی عه ، جونگکوک یه دزده که گیر فرمانده تهیونگ افتاده اونم وسط جنگ دوکره! ژانر: +۱۸/حماسی/عاشقانه
سومی: جونگکوک یه معلمه که بیشتر از هرچیزی به دانش آموزاش اهمیت میده. و تهیونگ یه نویسنده رمان برای نوجوانانه! اخیرا یه فردی شروع به نوشتن داستان هایی کرده که ذهن بچه هارو شسته شو میده. و جونگکوک از اون فرد متنفره. ژانر: روانشناسی/درام
بنده از امتحان برگشته ام. نمیذاشتن برگه هارو بدیم خودمو پاره کردم. کم مونده بود خا.یه های مراقبو بلیسم که بذاره برگمو بدم برم خونمون.
اره بعد، میخواستم بگم که قراره یه فیکشن بنویسم، کاپل تهکوک، میخوام ازتون نظر بپرسم
اول اینکه ژانر احتمالا حماسی/تاریخی/عاشقانه ست، و قراره تو کره اتفاق بیفته. حالا دوتا زمان میتونیم در نظر بگیریم.
بعد از جنگ جهانی و قبل از جنگ دوکره ۱۹۴۶_۱۹۵۰
زمان جنگ دو کره ۱۹۵۰_۱۹۵۳
بعد از جنگ دو کره ۱۹۵۳_۲۰۲۴
ببینید کره جنوبی و شمالی سال ۵۰ جنگ داشتن تا ۵۳
و جنگ جهانی هم سال ۱۹۳۹ بوده تا ۴۵
حالا شما بگین کدوم تایمو بنویسم
یا کلا بیخیال حماسی/تاریخی شم و تو زمان حال بنویسم؟
خب داشتم غذا میخوردم یهو قضیه ارمی شدنم یادم اومد گفتم بذار بیام با شماهم به اشتراک بذارم و چرت و پرت گفتنامو ادامه بدم
منم مثل خیلی از پسرای دیگه از بی تی اس خوشم نمیومد. #اعتراف
بعد یه تایمی هرچی تو فضای مجازی میدیدم درباره اینا بود. بعد با یه ارمی دختر دعوام شد اونم به جای فحش دادن به من داشت قانعم میکرد که خوبن و فلان و اینا.
منم ازونجایی که هیتر بودم گفتم برم یکم سرچ بزنم بیشتر ازشون متنفر شم.
ولی خب بیشتر عاشقشون شدم. #تنفر_به_عشق
اره خلاصه.
سلام شما دارید یه بدبخت رو میبینید که دینیشو ریده
البته خود دبیر دینی اومد بالا سرم گفت فلان گزینه رو بزن منم زدم
ولی سوالای دیگرو چیکار کنم؟
بتخمم اصلا. فاقد ذره ای اهمیت.
آرتا هر ۶ ماه یبار:
سلام
رمز اون اکانتمو یادم نیست. بهرحال، سلام
مست بودم اومدم ببینم اینجا چخبره.
Monday Tuesday Wednesday Thursday Friday Saturday Sunday
Monday Tuesday Wednesday Thursday Friday
Seven days a week
Every hour every minute every second
You know night after night
I’ll be fucking you right
Seven days a week